سلامی به گرمی دلهای باصفای دوستان بسیجی
خدا رو شکر می کنم که توفیق داده لحظاتی از عمرم رو در دنیای مجازی به همراهی معنوی با شما بگذرونم. آن شاء الله از این پس شنبه هر هفته در خدمت شما خواهم بود و به اندازه وسعم پاسخگوی سوالات شما
میلاد مسعود حضرت امام حسن عسکری (ع) رو تبریک عرض می کنم. به یمن این روز مبارک و به پاس حضور در لحظات معنوی همجواری با امام رووف حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا (ع) به نظرم رسید با چند کلمه حرف دل از میان توصیه های ناب و شیوای حضرت آیت الله جوادی آملی شروع کنم:
در هر سنی که باشیم مهمترین مشکل ما همان هستی خود ما است. گاهی اسرائیل، سرزمین فلسطین را اشغال می کند و سعی می کند صاحب اصلی را از آن سرزمین بیرون کند؛ همگان می فهمند و علیه اسرائیل می شورند. دشمن درونی ما یعنی شیطان نیز چنین کاری انجام می دهد؛ یعنی سرزمین هستی ما را اشغال می کند، ما را از سرزمین خودمان بیرون می کند و خودش به جای ما می نشیند و برای ما تصمیم می گیرد.
شیطان هرگز با مال، جان، خانه و زندگی کاری ندارد؛ او نمی خواهد ما را از بین ببرد، چون جنگ شیطان که جنگ صغیر و کوچک نیست، جنگ کبیر است. در جنگ کوچک، دشمن می کوشد انسان را از پا در آورد و بکشد، اما در جنگ بزرگ این چنین نیست، او که نمی خواهد ما را بکشد، او می خواهد ما را به اسارت بگیرد. از این رو ما کار ی مهمتر از این نداریم که خویشتن خویش را بشناسیم و پاسدار او باشیم و خودمان به جای خودمان تصمیم بگیریم.
البته این کار کوچکی نیست؛ هم هوش عمیق می طلبد و هم طهارت روح. اگر این دو عنصر محوری جمع شد به انسان می گویند تو نگهبان خویشتن باش. تمام تلاش عارفان این است که اولا این سرزمین را حفظ کنند تا بیگانه اشغال نکند، ثانیا خودشان را مهماندار بدانند و جانشان را امانت الهی و ثالثا دیگری به جای آنها ننشیند و تصمیم نگیرد.
در مقابل، آن کسی که هستی را می بازد در هر سه بخش گرفتار ویرانی است. یعنی اول راههای الهی را با گناه نا امن می کند، در مرحله ی بعد راهزنان وارد حرم امن دل او می شوند و سر انجام وقتی که این سرزمین را اشغال کردند، صاحبخانه را از خانه اش بیرون می کنند.
اینها علومی نیست که در حوزه و یا دانشگاه بتوان فرا گرفت، اینها علم وحی است. ما می توانیم با استفاده از ابزار مدرن دورترین کهکشان های جدید و گنجینه های نهفته در دل خاک ها را ببینیم، اما بدون علم وحی نمی توانیم حکمت این دیدنیها را با صورت و ظاهر آنها هماهنگ کنیم.
دو نفر به حضور پیامبر (ص) رسیدند. حضرت آنها را به خوردن غذایی دعوت فرمودند. آن دو گفتند: ما روزه داریم. حضرت فرمودند: خیر، شما روزه نیستید و من نشانه های خوردن گوشت را در دستگاه هاضمه تان می بینم. عرض کردند: ما چیزی نخورده ایم. حضرت دستور دادند تشتی را حاضر کردند و به آنها فرمودند: تهوع کنید. محصول آن گوشتی بود که موجب تعجب آنها شد. آقا فرمودند: این که غیبت برادر مومنتان را کرده اید مانند خوردن گوشت اوست.
این معنا را فقط وحی می تواند مجسم کند. این کار در حیطه ی علوم تجربی نیست...
- ۹۲/۱۱/۱۶