اخیراً به ماهواره رو آورده ام. مدتی است که با سجاده و کتابهای دعا خداحافظی کرده ام و طرز پوشش جدیدی را برگزیده ام . بجای دعا و گریه و زیارت امام زاده ها هم وقت خود را با تماشای فیلم های هندی پر می کنم . وقتی خدا من را دوست ندارد دیگر چه فرقی می کند که من چه رفتاری داشته باشم ؟
فرد عزیزی که این سوال را کرده ، نشان می دهد که زمینه های مثبت و امیدوار کننده ای در او وجود دارد . منتها به نظر نگرانی دارد و حالت گلایه گرفته و می خواهد با خدا دعوا کند . اما آیا واقعاً جای دعوا است ؟ اما باید دو مطلب را در کنار هم ببینیم. یکی اینکه اگر ما خدا را تماماً به مهربانی بشناسیم که خدایی است که عین مهربانی است . خدایی که تماماً عالم به نیازمندی های ما است . خدایی که همه ی قدرت است و تمام وجود او توانایی است در انجام کار و هیچگونه ضعفی ندارد . خدایی که تحت تأثیر قدرتی قرار نمی گیرد که بگوییم دست او را بسته اند . خدایی که هیچگونه بخل ندارد و ارحم الراحمین است . نکته ی اول اینکه ما خدا را با این اوصافی که است بشناسیم . نه خدایی که نمی داند ، خبر از من ندارد ، من را فراموش کرده . خدایی که کر است و صدای من را نمی شنود . خدایی که اگر هم می شنود نمی تواند انجام دهد . خدایی که اگر هم می تواند انجام دهد ولی خیلی بخیل و حسود است ، این که خدا نشد . خدا را با آن اوصافی که گفتیم بشناسیم . ثانیا خود را بشناسیم ، آیا واقعاً تمام آن چیزهایی را که می خواهم خیر من است ؟ آیا من مطمئن هستم که گزینه ای را که دنبال می کنم و آرزوی من است، یقیناً به نفع من است ؟ آیا من به تمام مصالح و مفاسد خود در دنیا و آخرت علم معصومانه دارم ؟ قطعاً اینگونه نیست . باید بدانم که جاهل هستم در مقابل علم محض و عاجز هستم در مقابل قدرت بی نهایت . وقتی که این دو نکته را من متوجه شدم یکی خود را شناخته ام با ناتوانی و ناآگاهی و یکی او را شناخته ام با آگاهی و قدرت و رأفت و مهربانی و رحمت . بنابراین تقاضای خود را بکنم و اصرار هم بکنم اما در اینکه انجام می شود یا خیر نگران نباشم . وقتی من گرفتار هستم شاید خیر من در این باشد . یک وقتی مریض نزد دکتر می رود خود فرد یک تشخیصی دارد اینکه شاید مثلاً مشکل و سردرد من بخاطر این مسئله باشد . حالا اگر یک پزشک ماهر ، حاذق و فوق تخصص در این زمینه و بر این قضیه معصوم را نیز اضافه کنید باشد و در تشخیص او هیچگونه اشتباهی نباشد من باید چه کنم ؟ یعنی باید تشخیص و نگاه خود را برای معالجه معیار قرار دهم. یا نظر آن آقای پزشک فوق تخصصی که فرضاً معصوم هم است ، کدامیک را باید ترجیح دهم ؟ چطور ما در مقابل پزشک تسلیم هستیم ؟ اگر بگوید که باید جراحی شوید ما تسلیم هستیم. یعنی یک تسلیم بی هوشی محض به ما می دهد و ما را در مقابل عمل خود قرار می دهد . بعد از آن نیز ما ناله و درد داریم و تازه معلوم هم نیست که این عمل موفق است یا خیر . یعنی ما این نوع تصمیم های عقلایی را انجام می دهیم . عقلا هم قبول دارند که وقتی ما در مقابل پزشک و تخصص و علم قرار می گیریم باید خاضع باشیم . چه مصلحت شناس و مهربانی بالاتر از خدای متعال است ؟ اینکه خدا جواب من را نداده این حالت دعوا است وگرنه خدایی که الان عین مهربانی را نسبت به این خانم دارد . اینکه چشم و بینایی داده است، زبان و سلامتی داده است . چه کسی ازهمه سلولهای بدن ما دفع آفات می کند ؟خداوند چه دلیلی دارد که با ما قهر کند ؟ شاید من با او قهر کرده ام اما او که با من قهر نیست . یک نگاه به خود بکنیم و ببنیم که اشکال کار ما کجاست . فرض این است که هیچ جای کار ما هم گیر نکرده است . من طبق وظیفه آرام آرام جلو می روم . اگر من به وظیفه ی خود عمل می کنم آیا خداوند به وظیفه ی خود عمل نمی کند ؟ یعنی منِ بنده معتقد هستم که چیزی کم نگذاشته ام . من تمام کارهایی را که باید می کردم انجام داده ام . اینجا این احتمال را بدهم که پس خدا کم گذاشته است . اینجا معلوم است که آن طور که باید خدا را نمی شناسیم . در روایت داریم یکی از عواملی که دعای شما مستجاب نمی شود این است که شما خدا را نمی شناسید . اگر قرار باشد خدا با ما قهر کند ، خدایی باشد که صدای ما را نمی شنود . خدایی باشد که بخل کرده است وخدایی باشد که حسد دارد . خدایی باشد که نمی داند من چه نیازی دارم . من در حال مردن هستم ولی او متوجه نیست . اینکه خدا نشد ما این را دور بیندازیم . اگر ما واقعاً خدا را بشناسیم ، در یک نوع تسلیم و بی هوشی محض در مقابل او قرار می گیریم . ان العبد ، معنای عبد همین است یعنی من هیچ در مقابل تو هستم . این مسئله را عقل تأیید می کند چون منی که هیچ هستم در مقابل تو ، پس تو عقل و علم و رأفت و رحمت هستی . اما من عجز و جهل هستم. من نمی دانم که مصلحت من چیست .
- ۹۳/۰۳/۰۴